آریایی­ها

 

 

 

محقق: رقیه رحمنی

دبیر تاریخ دبیرستان معراج

مقدمه

آریا، نامی است که نیاکان مشترک اقوام ایرانی و هندی (مردمان شمال هند) (آنان که به زبان‌های هند و ایرانی سخن می‌گفتند) خود را بدان معرفی می کردند و آن را به معنی شریف، اصیل و آزاده دانسته‌اند. کسی که وابسته و از تبار قوم آریا باشد آریایی، آرین یا آریان می‌نامند.

تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی درباره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا می نامیدند. هندیان و ایرانیان و مادها و اسکیت ها و آلان ها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه خود را آریا می خواندند.

نام ایران نیز از این ریشه مشتق شده است. نمونه این اشاره‌ها را می‌توان در اوستا، سنگ‌نبشته‌های هخامنشی و متن‌های کهن هندو (مانند ریگ‌ودا) دید. مورخان قدیم از آن نام برده و هرودوت و بطلمیوس چند قوم را به نام آریایى یاد کرده‌اند. پژوهش گسترده در پیرامون این واژه انجام شده و اختلافات بسیارى به میان آمده‌است.

در اواخر سده ۱۸ شناساى دو شاخه زبان آسیایى یعنی سانسکریت و اوستایی آغاز شد، دانشمندان به شباهت تام زبان سانسکریت با زبانهاى یونانی و لاتینی و کلتی و آلمانی پى بردند و این شباهت آشکار کرد که تمام این زبان ها دارای یک نیای مشترک هستند.

در سده نوزدهم، پس از آنکه زبان‌شناسان زبان‌های هندوایرانی و اروپایی را هم‌ریشه یافتند، برخی از اروپاییان واژه آریایی را به معنای کسی که به زبانی هندواروپایی سخن می‌گوید به کار بردند. در سال‌های پایانی سده نوزدهم و آغاز سده بیستم، در آلمان و انگلیس، برخی این واژه را برای توصیف مردم شمال اروپا و اقوام ژرمن به کار می‌بردند. این کاربرد نو از این واژه، پس از جنگ جهانی اول، دست‌مایه گروه‌های نژادپرست آلمانی و به‌ویژه حزب نازی شد.

ریشه شناسی

اصطلاح "-Arya" در زبان هندو-ایرانی از زبان هندو- اروپایی های اولیه (PIE) به عاریت گرفته شده که در آن صفت "یو" به ریشه "آر" اضافه شده و این ریشه به معنای " جمع آوری ماهرانه" است و در کلمات یونانی "هارما"، "چاریوت" و "اریستوت" ” یونانی ( همانند " اریستوکراسی" و اصطلاحات لاتین "آرس"، "آرت" و غیره دیده می شود. به نظر می رسد "آریو-" از حدود زبان هندو-اروپایی های اولیه بالاتر باشد و نمی توان آن را به متکلمین زبان هندی اروپایی اولیه نسبت داد. همچنین گفته می شود که کلماتی مانندEire، نام ایرلندی کشور ایرلند و “ehre”، معادل آلمانی کلمه honor به معنی آبرو) به این پیشوند مرتبط هستند ، اما این ادعا پایه و اساس علمی ندارد، و از آنجا که "آر-یو" یک صفت PIE کامل و بی نقص است، هیچ مدرکی دال بر استفاده از آن در قبایلی به جز تیره هند و- ایرانی وجود ندارد. در دهه 1850 ماکس مولر ادعا کرد که این کلمه به طور مشخص به جمعیتی از مردم کشاورز اشاره دارد و برای استدلال گفته خود به "آره" اشاره کرد که به معنای " شخم زدن " است . دیگر نویسندگان قرن 19 مانند چارلز موریس از این تفکر دفاع کردند و گسترش متکلمین PIE را به گسترش کشاورزی مربوط دانستند. امروزه اغلب زبان شناسان بین "آره" و این کلمه هیچ رابطه ای قایل نیستند. شکل فارسی قدیم "آریانا" در اوستایی به صورت Æryānam Väejāh (گستره آریاییها)، در فارسی میانه به صورت "اران" (Ērān) و در فارسی مدرن به صورت "ایران" است . در گذشته در شمال هند شکل آن به صورت tatpurushaAryavarta (مسکن آریاییها) بوده است .

ایران پیش از آریایی­ها

پیش از آریاییان تمدن‌های شهر سوخته (در سیستان ) تمدن عیلام (در شمال خوزستان)، تمدن جیرفت (در کرمان )، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان) ، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و تمدن کاسی‌ها ( در لرستان امروز) در سرزمین ایران بودند.

ایلامیان یا عیلامی‌ها از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م.، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی کردند. به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسلهٔ عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از ورود مادها و پارسها، تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.

ایران و آریایی­ها

نظریه‌ای که امروز بیش از هر نظریه دیگری در میان صاحب‌نظران مقبول است اینست که قبایلی که خود را آریایی (آریایی در زبان ایشان به معنی شریف یا نجیب بود) می‌خوانندند در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد (در این تاریخ اختلاف بسیار است) به فلات ایران سرازیر شدند. از بررسی اساطیر و زبان ایشان برمی‌آید که ایشان خویشاوندی نزدیک با هندیان داشتند و گویا پیش از آمدن آنان به ایران و مهاجرت دستهٔ دیگر به هند با هم می‌زیستند. به هر حال آنچه مسلم است اینست که هر دو دسته خود را آریایی می‌خواندند.

دین

یامبری بنام زرتشت میان آریایی ها ظهور کرد. او مردم را به پیروی از اهورامزدا و جنگ با اهریمن (مظهر زشتی و دروغ) دعوت می کرد.
این پیامبر الهی تعلیمات خود را بر سه پایه «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» بنا نهاد و اعتقاد به حیات دوباره (معاد) را در میان پیروان خود تبلیغ کرد. اعتقادات و اندیشه های زرتشت در گذر زمان در مجموعه ای بنام اوستا گردآوری شده است.

از آنجا که اسلام، صریحاً ایمان به پیامبران گذشته را همردیف به پیامبر اسلام اعلام کرده است، زرتشت هم یک پیامبر الهی شناخته شده‌است. چنان که در قرآن سوره حج آیه ۱۷، زرتشتیان را مجوس نامیده‌است و در ردیف پیروان ادیان آسمانی آورده‌است.

   

 

مسلما کسانی که ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و نصاری و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری می‏کند، خداوند بر هر چیز گواه است.

   

 

 

زرتشت چنین گفته‌است:

سخن‌ها را بشنوید و با اندیشه روشن در آن‌ها بنگرید و راهی را که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید، از آن دو مینوی همزادی که در آغاز آفرینش در اندیشه و انگار پدیدار شدند، یکی نیکی را می‌نمایاند و دیگری بدی را؛ و میان این دو، دانا راستی را برمی‌گزیند و نادان دروغ را.

وی در الهام‌های خود گیتی را ستیزی کیهانی بین اشا ( درستی-برای توضیحات بیشتر توضیحات را ببنید) و دروغ می‌بیند.مفهوم اصلی اشا (که بسیار ظریف و تفسیر آن فقط به طور مبهم ممکن است) بنیاد تمام عقیده‌های دیگر زردتشتی مانند اهورامزدا٫ خلقت ٬ وجودیت ٬ و اراده آزاد است.این مفهوم بزرگ‌ترین اهدایی است که زردتشت به فلسفه دینی کرده‌است. دلیل آفرینش انسان مانند دیگر آفرینش‌ها نگهداری از درستی است.این هدف با مشارکت زنده در زندگی و گفتار ٬ پندار و کردار نیک دست یافتنی خواهد شد. عنصرهای فلسفه زردتشت از طریق تاثیر آن بر یهودیت و افلاطون گرایی میانی وارد فلسفه غرب شده‌است و به عنوان یکی از نخستین وقایع کلیدی در پیشرفت فلسفه شناخته می‌شود.

زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز خور یا یازدهم اردیبهشت ماه ( به نقل از متن پهلوی زادسپرم)  در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.

فحوای کلام شاهنامه فردوسی دلالت بر مرگ توأم با خشونت زرتشت، در هنگام حمله ارجاسب به بلخ، در این شهر می‌کند.

         از آنجا به بلخ آمد سپاه جهان شد                   ز تاراج و کشتن سیاه

                                            نهادند سر سوی آتشکده                             بر آن کاخ و ایوان زرآژده

 همه زند و اّستا همی سوختند                      چه پر مایه تر بود بر توختند

                 ورا هیربد بود هشتاد مرد                           زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد

                                          همه پیش آتش بکشتندشان                          ره بندگی بسر نوشندشان

                                           ز خونشان بمرد آتش زردهشت                    ندانم چرا هیربد را بکشت

 

خاستگاه

آریاها ریشه اقوامی هستند که در اعصار بسیار قدیم به سرزمین های بسیار ، که مهمترین آنها هند و ایران و اروپا بوده است ، کوچ کرده اند . در اصطلاح مردم شناسی این اقوام را ایندوگرمان یا هندواروپایی نامیده اند .

آنچه این اقوام را مشخص میسازد ریشه مشترک زبان ، معتقدات و آداب و رسوم اجتماعی است .

مردمی که به هند و ایران کوچ کرده بودند خود را آریا مینامیدند و در قدیمیترین آثار به جا مانده از آنها ، که در هند ریگ ودا و در ایران اوستا است ، از این آریاها سخن رانده شده است . در اوستا و ریگ ودا کلمه آریا به معنای نجیب ، مهمان نواز و اصیل آمده است . در اوستا ائیریه و ائیرین به معنای منسوب به آریا و در زبان هخامنشی ایریا به معنای ایران است . در اوستا سرزمین اصلی آریاها را آریانام وایجا و یا اران وژ نام برده اند .

در مورد خاستگاه آریاها نظریات مختلفی اظهار شده است و موطن اصلی آنان را از شمال اروپا تا جنوب روسیه حدس زده اند .

در قدیم که تورات و کتب مقدس مذهبی مهمترین منابع اطلاعات به شمار می رفت ، آریاها را از نسل یافث یکی از پسران نوح می دانستند !!! از نظر تورات همه موجودات زمین در طوفان نوح هلاک شده و فقط ساکنان کشتی نوح باقی ماندند . در اینصورت باید تمام ساکنین کنونی جهان از نسل پسران نوح یعنی سام و یافث ، به وجود آمده باشند ! این نظر حتی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا و کشورهای مسیحی پیروان زیادی داشت ، حتی دانشمندانی در اثبات آن می کوشیدند (هر چند اطلاق دانشمند به این اسطوره خوانان نا به جاست) .

کامبرلند انگلیسی در سال 1724 به قول خودش تاریخ دقیق طوفان را حساب کرد و جیمز پارسون پس از او مدعی شد که ریشه زبانهای هند و اروپایی زبان ماجوج بوده است که یافث به آن سخن می گفته !! حتی در اواخر قرن نوزدهم مورخ شهیری چون ارنست رنان فرانسوی برای توجیه موطن اصلی مردم جهان و ریشه زبانهای آنها از تورات کمک می گیرد !

از اواسط قرن نوزدهم که مطالعات زبانشناسی و مردم شناسی توسعه یافت ، بررسی های علمی به تدریج جانشین این فرضیات میتولوژیک گردید . من در زیر خلاصه ای از این تحقیقات را فهرست وار متذکر می شوم .

ماکس مولر محقق و متفکر آلمانی اواخر قرن نوزدهم موطن آریاها را آسیای مرکزی بیان کرد .

اسحق تیلور دانشمند انگلیسی هم عصر مولر خاستگاه نژاد اروپایی را فنلاند دانست .

داربوا دوژوبن ویل فرانسوی و بسیاری دیگر از دانشمندان اواخر قرن نوزدهم منشاء این اقوام را در حوزه سیحون و جیحون ، 2 رود متصل به دریاچه ی آرال واقع در روسیه شرقی ، که اکنون به سیردریا و آمودریا موسومند و یونانی ها آنها را ژاکسارتس و اوکسوس می نامیدند ، حدس زده اند .

هاکسلی طبیعیدان و فیلسوف و محقق مشهور انگلیسی اواخر قرن نوزدهم محدوده وسیعی بین آرال و دریای شمال را زادگاه اقوام آریایی دانست .

اتو شرودر آلمانی در همین دوران با بررسی های دقیق استپ های جنوب روسیه را سرزمین آریاها معرفی کرد .

هاینه گلدرن آلمانی در پایان قرن نوزدهم جنوب روسیه در شمال دریای مازندران را خاستگاه این اقوام پیشنهاد کرد .

بت مار محقق آلمانی در همین اوان جنوب روسیه را مقبول دانست .

پروفسور هیرت دانشمند آلمانی در اولین سال قرن بیستم اروپای مرکزی را موطن آریائیان بیان نمود . در اوایل قرن بیستم نظریات بیشتر متوجه جنوب شرقی روسیه تا نواحی بالتیک گردید .

گوردون چایلد باستانشناس و محقق شهیر انگلیسی جنوب روسیه را تائید کرد .

لومل شرق شناس مشهور آلمانی و متخصص تمدن هند و ایران از اصطلاحات ودائی و ادبیات قدیم ایندوگرمانها نتیجه میگیرد که محل اقامت اولیه آریاها در زمان تدوین وداهای اولیه باید در منطقه ای سرد بوده و نور و حرارت و آتش اثر لذت بخشی برای این مردم داشته باشد . او از پژوهش خود به این نتیجه میرسد که امکان جنوب روسیه بیش از نقاط دیگر است .

پروفسور مولتون دانشمند مشهور انگلیسی جنوب شرقی روسیه را ترجیح می دهد .

ادوارد مایر محقق و مورخ معروف آلمانی موطن اولیه این طوایف را در شمال دریای سیاه و دریای مازندران می داند که از آنجا به سوی دریاچه آرال گسترش یافته اند .

پروفسور میلز اوستا شناس مشهور انگلیسی منشاء آریاها را جنوب روسیه و شمال افغانستان حدس می زند .

پروفسور المستد مورخ انگلیسی نیز جنوب روسیه را مرجح می داند .

هنگامی که در آلمان موج تعصب نژادی بالا گرفت محققین آلمانی ، اروپای مرکزی و شمال را مقر اولیه آریائی معرفی می کردند . ولی اگر به دقت نظریات پژوهشگران قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را طبقه بندی کنیم به روسیه مرکزی و جنوبی بیشتر توجه شده است . جالبست که حدود 10 قرن قبل محققان ایرانی با استفاده از مدارک اوستائی و بدون توجه به اساطیر تورات که در قرآن نیز منعکس گردیده است ، موطن آریاها را خوارزم تعیین نموده اند . بیرونی و خوارزمی از جمله این دانشمندانند . دانشمندانی چون ابن خلدون اولین محققانی بودند که بدون در نظر گرفتن افسانه ها و اساطیر مذهبی ، تحقیق تاریخی را آغاز کرده و با بهره گیری از روش علمی سد خرافات قرون وسطی را شکستند ، آنچه اروپائیان به تدریج در قرن نوزدهم به آن دست یافتند ! از اواخر قرن بیستم نظر پژوهشگران بیشتر به سوی جنوب روسیه متوجه گردید و مقبولیت این نظر به شدت افزایش یافت.

پروفسور شدر آلمانی یکی از برجسته ترین شرق شناسان ، مبداء اقوام آریائی را جنوب شرقی روسیه و شمال افغانستان تشخیص می دهد .

  سر پرسی سایکس مورخ انگلیسی جنوب روسیه را پیشنهاد می نماید .

پروفسور اسمیت انگلیسی جنوب روسیه و شمال دریای مازندران را تائید می کند .

پروفسور گیمپرا مکزیکی شمال دریای سیاه و منطقه ی جنوبی ولگا را حدس می زند .

آلتهایم متفکر و فیلسوف آلمانی شمال افغانستان و اطراف دریاچه ی آرال را سرزمین اولیه اقوام آریائی می خواند .

نیبرگ دانشمند سوئدی نیز معتقد است که آریاها ابتدا در شمال افغانستان و جنوب روسیه می زیسته اند .

تیمه دانشمند آلمانی خاستگاه آریائیان را شمال اروپا حدس می زند .

کومار دانشمند هندی منشاء آریاها را در منطقه تمدن قدیم گورگان در شمال دریای سیاه می داند .

مری بویس انگلیسی ولگای جنوبی را موطن این اقوام پیشنهاد می کند .

پروفسور وینکلر محقق مشهور آلمانی جنوب روسیه و نواحی قفقاز را ترجیح می دهد .

ویدن گرین محقق هلندی سرزمین نخستین آریاها را از قفقاز تا دریاچه آرال توجیه می کند . اسکیت ها ، سارمات ها و آلان ها در منطق قفقاز و سفدانیان ، ساکها و خوارزمیان در ناحیه آرال .

محققان روس که در این باره تحقیقات جامعی کرده بودند و با بررسی های محلی آن را تکمیل نموده اند ، شمال و شرق دریای مازندران و اطراف دریاجه آرال را موطن نخستین اقوام آریائی پیشنهاد کرده اند . در رساله ای که از جانب آکادمی روسیه تهیه شده به این منطقه تکیه شده است .

با توجه به کلیه نظریاتی که ذکر شد می توان منشا طوایف آریائی را در منطقه ای بین شمال شرقی دریای سیاه تا دریاچه آرال دانست .

 

منابع

·        م. دیاکونوف: تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380، ص 142

·        قرآن، سوره بقره آیه ۲۸۶

·        مهدیزاده کابلی، دروغ بزرگ، چاپ دوم - ۲۰۰۶، ص ۱؛ به نقل از: گاتاها، سروده سی‌ام، بندهای دوم و سوم

·        پیامبر از یاد رفته، ص ۱۴۶ ؛ هاشم رضی نیز می‌نویسد: «زرتشت در این جنگ به دست یکی از تورانیان کشته شدراهنمای دین زرتشتی، ص ۸

·        زردشت ، مزدیسنا و حکومت نوشته ی مهندس جلال الدین آشتیانی چاپ 1371 ، ص 21 تا 24