نگاهي به كلاه پارسيان وتاج شاهان در روزگار هخامنشيان
نگاهي به كلاه پارسيان وتاج شاهان در روزگار هخامنشيان (1)يحيي ذكاءرئيس موزه مردم شناسي و استاد تاريخ لباس در هنركدة هنرهاي تزيينيشناسايي كلاههاي گوناگون اقوام مختلف تاريخي و باستاني، مبحثي است بسيار شيرين و جالب زيرا در طي مطالعه آن، نكات سودمندي مطرح و روشن ميگردد كه از ديده تاريخ پوشاك و تاريخ تمدن يك ملت بسيار مهم و ارزنده است و اعتقادات، تشكيلات، ابتكارات و پيشرفتهاي آنان را در راه زندگاني نشان مي دهد بدين منظور ما در اين شماره بخشي از تاريخ پوشاك پارسيان را كه همه از روي مدارك محكم تاريخي و باستاني تهيه شده است منعكس مي كنيم و اميدواريم بتوانيم در آينده نيز از اينگونه مباحث علمي و فني كه از تاريخ تمدن و باستان شناسي ايران داراي اهميت بسيار مي باشد، براي آگاهي خواستاران به چاپ برسانيم. تاريخ استعمال كلاه و هرچه بدان ماند، به منظور پوشاندن و نگاهداري سر و صورت از سوز سرما و گرما و حوادث طبيعي ديگر، به روزگاران بسيار كهن باز مي گردد، و حتي مداركي موجود است كه نشان ميدهد، مردمان وحشي غارنشين نيز كلاههايي از پشم و پوست جانوران ساخته، بسر مي نهادهاند. اقوام باستاني، گذشته از اينكه از كلاه براي پوشاك استفاده ميكردند، از آن براي آرايش سر و صورت و نمايش خصوصيات قومي و نژادي و مذهبي و صنفي نيز سود ميجستند، و از همان زمانها، اين بخش از پوشاك آدمي، نسبت به ديگر بخشها، داراي ارج مخصوص و فراواني بود و به آن با ديده ديگري مينگريستند، چنانكه هنوز هم آثار اين توجه در ميان بسياري از اقوام جهان بازمانده، و كلاه در نزد آنان احترام مخصوصي دارد. از زمانهاي بسيار قديم، نوه مخصوصي از كلاه فرمانروايان و پادشاهان كه «تاج» ناميده ميشود، رمز و نشانهيي از قدرت و مقام و افتخارات پوشيده آن بود و در ايران نيز از همان زمان باستان، تاج شاهان داراي معناي خاصي بود بدينسان كه شكل افسر شاهنشاهان نماينده كره آسمان و خورشيد، تابش و درخشش گوهر هاي گوناگون آن نشانهيي از آتش يعني سرچشمه زندگاني جاوداني بشر بود. [19] جلوه و جمال تاج و چگونگي آن بيشتر با مقام ديني سلطنت ارتباط داشت و هر يك از بخشها و اشكال و نقوش آن با عقايد مذهبي آن زمان بستگي داشت و به همين علت است كه اغلب در ايران آن را بصورت كنوني كره آسماني ساخته و علائمي از ماه و خورشيد و ستارگان و يا رموز مذهبي بر آن نصب مي كردند. تاج كنگره دار شاهنشاهان هخامنشي نيز چنان كه خواهيم ديد بصورت برج و باروي شهر يا كاخ و معبد ساخته مي شد و رمز و علامت قدرت و حكومت و شهرياري بود. موضوع بستگي تاج به امر سلطنت چنان است كه رفته رفته خود شكل تاج و افسر، رمزي از براي مقام سلطنت و پادشاهي گرديد، براي نمايش اين معني بكار ميرود. تاجها را معمولاً فرمانروايان و شاهنشاهان بسر مينهادند وي از نيم تاجها و ديهيمها و پيشاني بندها، شاهزادگان و بزرگان و نجبا استفاده مي كردند و اصولاً تاج درميان اقوام مختلف جهان بر دو گونه بوده است يكي «تاج بسته» كه داراي كلگي و طاق است و آرايشهايي از زر و زيور بر روي قبه و لبه و ديواره آن انجام ميگيرد و سنگها و نگينهاي گرانبهاي رنگين بر آن افزوده ميشود و ديگري «تاج باز » كه بدون كلگي و روباز است و گاهي تنها دو بست متقاطع از بالا ، ديواره آن را بهم ميپيوندد و آن همان است كه ما در اين گفتار نيم تاج و ديهيم ناميدهايم . |
در دربار هخامنشيان نيز مانند تيرههاي باستاني ديگر ، ارجدارترين بخش پوشاك شاهنشاهان تاج آنان بود و هميشه يكي از بزرگان معتبر پارسي براي پاسداري و نگهباني آن گمارده ميشد و چنانچه از مطالب تاريخي مربوط به آن زمان بر ميآيد، استعمال منغير حق تاج مانند پوشيده جامه مخصوص شاهنشاهان، يك گناه نابخشودني بشمار ميرفت و هر كس مبادرت به اين كار ميكرد، بيگمان سر و گردن خود را حواله تيغ دژخيم ميساخت. كوتاه سخن آنكه، در شاهنشاهي هخامنشي گذشته از كلاههاي گوناگوني كه مردم و نژادها و تيرههاي مختلف شاهنشاهي بسر ميگذاشتند، خود پارسيان نيز در زمان و مكان و منصبهاي مختلف از كلاههاي گوناگون استفاده ميكردند و طبقات گوناگون مردم پارس از شاهنشاهان گرفته تا بزرگان و كارگزاران و لشكريان و توده مردم همه از اين رهگذر، جدائيهايي با هم داشتند كه اينك شرح مفصل هر كدام در اين گفتار خواهد آمد: تاج شاهنشاهان هخامنشيشاهنشاهان هخامنشي در مواقع مخصوص از جمله هنگام نشستن بر اورنگ شاهنشاهي و بار دادن بزرگان و فرستادگان كشورهاي ديگر و برخي مراسم ملي و مذهبي كلاه زرين بلند و كنگرهداري بر سر مينهادند كه برخي از تاريخ نويسان يوناني از زبان پارسيان آنرا «كوداريس»(kydaris) يا «سيداريس» (Cidaris) ناميده اند ليك هرودت و پلوتارخ آن را «تياره» (Tiara) نوشتهاند. از قرائن و آثاري كه در نقوش تخت جمشيد باز مانده است چنين پيداست كه اين تاج از ورقههاي زر ساخته ميشده است. تاج هخامنشي نسبت به كلاه هاي ديگر بلندتر بوده و لبه بالايي آن مانند ساختمانها و پرستشگاههاي آن زمان از 22تا 24 كنگره داشته است. اين تاج بيگمان داري آرايشها و زيورهايي بوده و چنان كه هزيكيوس در نوشتههاي خود آورده با صفحههايي از زر و گوهر و نگين هاي رنگين آراسته بوده است، ولي متأسفانه تاكنون، مدرك باستاني براي اثبات اين موضوع بدست نيامده است. |
|||
تاج زرين شاهنشاهان هخامنشي كه با نقوشي بر مبناي تزئينات دوره هخامنشي، آرايش يافته است. |
كتزياس در مورد كلاه راسته مي نويسد: «فقط شاه حق داشت كه تيار راست بر سر گذارد ولي اردشير دوم، داريوش پسر و وليعهدش را از اين قاعده مستثني داشت» . پلو تارخ نيز در اين مورد مي نويسد: «اردشير پسر خود داريوش را كه اين زمان 25 ساله بود به وليعهدي برگزيده به او [22] اجازه داد كه «كلاه راسته» چنانكه خود ايشان مي نامند ـ بر سر گذارد» و باز در جاي ديگر مينويسد: «تري بازوس آتش بر روي آتش داريوش جوان افزوده هميشه او را تحريك كرده ميگفت: اين چه كلاه راسته به سر گذاردن است كه هرگز در كارها با شما شوري نميشود». ولي بر خلاف نوشتههاي اين تاريخ نويسان، مواردي در نقوش تخت جمشيد به چشم ميخورد كه مدلل ميدارد، اين استثنا تنها شامل حال داريوش پسر اردشير دوم نبوده، ساير وليعهدها از جمله خشايارشا نيز، از اين رسم و قاعده مستثني بوده، كلاه راسته بر سر مينهادهاند. |
|||
داريوش با كلاه راسته بر اورنگ شاهنشاهي. |
چنانكه در بارگاه داريوش در تالار خزانه تخت جمشيد، در نقش بار دادن هزار پَت مادي ديده ميشود، داريوش و وليعهدش خشايارشا هر دو كلاه راسته بلندي بر سر دارند، و خود خشايارشا نيز هنگام پادشاهي، در نقوش حرمسراي تخت جمشيد، در چهار مورد با همين كلاه راسته بلند، نموده شده است. رويهمرفته از مطالعه نقوش تخت جمشيد و نوشتههاي تاريخ نويسان چنين دانسته ميشود كه از كلاه راسته بلند، در مواقع نيمه رسمي، و از تاج زرين و كنگره دار بلند، در مواقع تاجگذاري و تمام رسمي استفاده ميشده و هر دو مخصوص شاهنشاهان و وليعهدهاي آنان بوده است و بجز آنان ديگري حق نداشته از اين گونه كلاه بر سر بگذارد 1 ديهيم ديهيم كه يونانيان آنرا «ديادما»2 نوشتهاند عبارت بوده از نوار يا حلقهيي زرين، تقريباً به بلندي چهار و پنج سانتيمتر، با آرايش برگها و گلهاي زرين كه براي جلوگيري از ريختن موها به چهره و پيشاني، يا بعنوان نشانه پيروزي و افتخار، شاهان و شاهزادگان و سرداران بزرگ بر سر ميگذاشتهاند. |
|
||
داريوش بزرگ (؟) با كلاه راسته و روبان. از روي سكه هخامنشي موزه بريتانيا كه چندين برابر بزرگ شده است. |
اين رسم از روزگاران بسيار باستان در ايران و يونان معمول بوده، حتي در ايران پس از اسلام نيز نشانههايي از رواج اين رسم سراغ داريم كه در جاي خود گفته خواهد شد. در آثار و نقوش دوره هخامنشي ـ به جز چند مورد ـ از شكل [23] و وضع دقيق و ديهيم هاي آن زمان نمونهيي در دست نيست ولي بيشتر تاريخ نويسان در نوشته هاي خود بارها از ديهيم هاي زمان هخامنشيان گفتگو كردهاند. هرودوت در كتاب خود در مورد گذشتن لشگر خشايارشاه از هلس پونت (بو غاز داردانل) مينويسد: «… . مقدم بر همه عابرين ده هزار نفر پارسي بودند كه بالتمام ديهيمهايي بر سر داشتند، از عقب آنها لشگري مركب از مردمان مختلف عبور كرد. اينها روز اول گذشتند، روز ديگر اول سوارها و جنگيهايي گذشتند كه نيزهها شان را پايين گرفته بودند، افراد اين قسمت هم ديهيم بر سر داشتند…»م 3 م [24] |
|
|||
پيشاني بند زرين با نقش پرندگان و گل لوتوس به درازاي 11 سانتيمتر. موزه بريتانيا. |
||||
داريوش بزرگ با ديهيم زرين از نقش برجسته بيستون. |
|
كهنترين اثري از ديهيم، كه در نقوش هخامنشي به جاي مانده، در نقش برجسته بيستون است چنانكه پيش از اين هم گفته شد، در اين سنگ نگاره داريوش و دو شاهزاده پشت سر او ديهيم هاي زرين مشبك و نقش دار بر سر دارند، با اين تفاوت كه ديهيم داريوش در لبه بالايين، داراي كنگره هاي هفت پلهيي است و ديهيم دو تن ديگر ساده و بدون كنگره است . درروي برخي از مهرهاي استوانهيي و سكههاي دوره هخامنشي كه به مناسبتهايي تصوير شاهنشاهان را كنده يا ضرب كردهاند، بيشتر آنان را با ديهيمهاي كنگرهدار نشان دادهاند ولي چون در اينگونه مهرها و سكهها، ميدان عمل براي كندهگران بسيار محدود بوده و نميتوانسته اند آزادانه جزييات را كاملاً نمايش بدهند، از اين روي گاهي اشكال و تصويرهاي پيچيده و مبهم به جاي گذاردهاند. 4 |
|
||
نقش مهر با تصوير شاهنشاه هخامنشي كه يك تن يوناني را با نيزه مضروب ساخته است. |
نقش مهر عهد هخامنشي با تصوير شاهنشاه هخامنشي |
اين گونه ديهيم را در زبان فارسي نوين «بساك» ناميدهاند و بنابه شواهدي، حتي پس از اسلام نيز استعمال آن در ايران معمول و شناخته بوده است. در فرهنگ برهان قاطع مي نويسد: «بساك به فتح اول و ثاني بالف كشيده و به كاف زده، تاجي را گويند كه از گلها و رياحين و اسپرغمها و برگ مورد سازند و پادشاهان و بزرگان روزهاي عيد و جشن و مردمان در روز دامادي بر سر گذارند». [26] گر چه نمونه اي از بساكهاي دوره هخامنشي بر روي نقوش و تصاوير و كنده كاريهاي آن دوره ديده نشده است، ليك خوشبختانه قسمتهايي از يك بساك زرين عهد هخامنشي در دو پارچه يكي به درازاي دو اينچ و سه چهارم و ديگري دو اينچ و هفت هشتم اينچ بدست آمدهاست كه گذشته از اهميتي كه از نظر موضوع مورد بحث ما دارد، خود شاهكار زرگري و فلزكاري دوره هخامنشي است. |
اين بساك زرين جزو گنجينههايي بوده كه چهل و اند سال پيش در همدان پيدا شده و اكنون شامل22 پارچه و متعلق به آقاي «مارسل و يدال» در نيويورك است و بنابه نوشته تاريخي كه همراه آنها بدست آمده، بنام اردشير پسر داريوش دوم بوده و در زمان او ساخته شده است. خود بساك با شاخه و برگها و غنچه هاي لطيف درخت انار آرايش يافته و از نظر ظرافت و زيبايي از آثار ممتاز دوره هخامنشي است. |
|||
بساك زرين هخامنشي از پهلو |
اين ديهيم حلقه زريني است كه تركهاي محدب تقريباً هلالي دارد و بلندي آن در حدود 5 سانتيمتر و پهناي هر يك از تركها نيز، تقريباً به همان اندازهاست. هلالهاي محدب در قسمت بالا داراي روپوش باريكي است كه تنها روي هلال يا (دال بر) هاي آنرا پوشانيده، و خود ديهيم بدون طاق و كلگي است. چون از اينگونه ديهيم، در نقوش تخت جمشيد و آثار ديگر هخامنشي، نمونهيي ديده نشده از اينرو از موارد بكار بردن آن ناآگاهند، ليك ميتوان گمان برد، گاهي شاهان و شاهزادگان هخامنشي بجاي كلاه حلقهيي نمدي ـ كه سپس آنرا شرح خواهيم دادـ از اينگونه ديهيم زرين تركدار استفاده ميكردند. شاهنشاهان و شاهزادگان هخامنشي كلاه نمدي راسته و ديهيم زرين را توأم بر سر ميگذاشتهاند بدينگونه كه قسمت پائين كلاه راسته را در درون حلقه ديهيم قرار داده، و لبه پائين هر دو را برابر كرده سپس بر سر مينهادهاند، و در اين مورد است كه گزنفون، درباره كلاه كوروش، هنگام بيرون آمدن از كاخ خود در بابل نوشته: «تيار او را افسري احاطه دارد» و سپس افزوده : «خويشاوندان شاه هم اين زيور را كه امتيازي است دارا بودند، چنانكه امروز هم خويشاوندان شاه همين زيور را بكار ميبردند» |
|||
شاهنشاه هخامنشي با كلاه راسته و ديهيم. |
4- نيزهداراني كه نگاهباني شخص شاهنشاه را به عهده داشتند و هنگام نشستن او بر اورنگ شاهنشاهي، در چهار گوشه تخت رو به شاهنشاه ميايستادند از اين گونه كلاه بر سر دارند. 5- پيش خدمتهاي مخصوص شاهنشاه، كه معمولاً از ميان جوانان كم سال و زيبا روي خانوادههاي معروف و فرزندان بزرگان برگزيده ميشدهاند، و لوازم آرايش و نظافت شاهنشاهان سپرده به آنها بوده، شاه را تا اندرون يا تالارهاي خصوصي همراهي ميكردهاند، همه از اين گونه كلاهها بر سر نهادهاند. |
پي نوشت: 1 – در علامت بالدار اهورامزدا نيز در هر جا كه نقش شده انسان وسط آن از اين كلاه بر سر دارد. 2 – در زبان پهلوي به صورتهاي Dydyma , Dydem در نوشته هاي تورفان ديده شده است، بعدها در زبان لاتين وارد شده و به صورت Diademe تنها برشته مرواريدي كه به دور پيشاني بسته ميشود اطلاق گرديده است. 3 – ترجمانان انگليسي در اين مورد هرودوت را با واژه «G arland» كه هم به معني تاج گل و هم ديهيم زرين است ترجمه كرده اند و شادروان پيرنيا آن را در كتاب خود «تاج گل» ترجمه كرده است ولي چون موردي نداشت كه سربازان به هنگام لشگر كشي و جنگ تاج گل بر سر گذارند از اين روي مناسب تر آن است كه آن را به همان معني «ديهيم» كه مي تواند از زر يا فلز ديگر و حتي به شكل برگ و گل هم باشد ـ بگيريم. 4 – در نقش مهر مخصوص داريوش كه اينك در موزه بريتانيا نگاهداري ميشود، شاهنشاه از اين گونه ديهيم بر سر دارد. http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/12/HTML/12_10002.HTM |