نام و نژاد عرب
در اين كه لفظ عرب از چه گرفته شده است، اختلاف نظر بسيار وجود دارد.
گروهى از دانشمندان آنرا از نام «يعرب بن قحطان» مىدانند كه در يمن مىزيستند و
اعراب نخستين بودند، ولى جمعى ديگر از اهل تحقيق به اين نظريه ايراد گرفته و
مىگويند به خود «يعرب» و پدرش «قحطان» چه مىگفتند؟ بنا بر اين در اطلاق كلمه
عرب بر شاخهاى از نژاد سامى، قول درستى در دست نيست.
«يشحب» پسر «يعرب» و «سبا» پسر «يشحب» بود. سبا پدر كليه قبائل
عرب قحطانى است. او ده پسر داشت. شش تن از نيكان بودند و اينان: ازد، كنده، مذحج،
اشعرون، انمار، حمير، و چهار تن آنها افرادى نادرست به شمار مىرفتند و آنها:
عامله، جزام، لخم، و غسان بودند. قبائل عرب قحطانى به نام اينان موسوم شدند، و از
آنها نيز تيرههائى پديد آمدند كه قرنها پس از ظهور اسلام باقى بودند.
اعراب نژاد سامى بازماندگان «سام» پسر حضرت نوح پيغمبر بودند و لذا
زبان آنها را شاخهاى از زبان سامى مىدانند كه بهترين زبان نژاد سامى است.
مورخان، قوم عرب را به دو دسته تقسيم كردهاند: عرب خالص كه گفتيم
ساكن يمن بودهاند و به عرب قحطانى شهرت داشتند، و تيره ديگر، عرب عدنانى بودند كه
در سرزمين تهامه، نجد، يمامه، حجاز، شام و عراق پراكنده شدند.
عدنان نياى اعلاى اينان كه جد بيستم پيغمبر اسلام است، نواده حضرت
اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم خليل است. علتسكونت آنها در سرزمين حجاز اين بود كه
بواسطه مصالحى، خداوند به ابراهيم وحى نمود كه فرزند خردسالش «اسماعيل» و مادرش
«هاجر» را بوسيله «براق» از فلسطين به نقطهاى در حجاز كه بعدها شهر مقدس مكه در
آنجا بنا شد، بياورد و در آنجا ساكن گرداند، و ابراهيم نيز چنين كرد».
هنگامى كه ابراهيم هاجر و اسماعيل را در نقطه كنونى شهر مكه فرود
آورد و خواست به خدا بسپارد و به فلسطين باز گرداند، گفت: «خداوندا! من دودمانم را
در سرزمينى بدون كشت در نزد خانه محترمتساكن گردانيدم، تا نماز گزارند، پس دلهاى
مردمان را به سوى آنها معطوف دار، و به آنها روزى ده، باشد كه تو را شكر كنند (ربنا
انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم. ربنا ليقيموا الصلوة فاجعل
افئدة من الناس تهوى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون - سوره ابراهيم آيه
37)
با پديد آمدن آب زمزم در زير پاى اسماعيل شيرخوار كه به طرز
معجزهآسا تحقق يافت، و آگاهى قبيله جرهم از وجود آب در آن نقطه و آمدن بدانجا،
اسماعيل در ميان قبيله مزبور پرورش يافت، و زبان آنها يعنى عربى را فرا گرفت.
حضرت اسماعيل در جوانى، با دخترى از عرب اصيل قحطانى از قبيله
«جرهم» ازدواج كرد. معد فرزند عدنان چهار پسر به نامهاى: نزار، قضاعه، قنص و اياد،
داشت. قبائل مضر، ربيعه، انمار، خثعم، ثقيف، بجيله، قضاعه، تميم، مزينه، خزاعه،
اسلم، هذيل، طى، كلب، كنانه، خزيمه، و تيرههائى كه از اينان منشعب گرديدند، به
آنان نسبت مىرساندند. به اينان عرب مستعرب يا عرب اسماعيلى مىگفتند. قبيله مشهور
و محترم «قريش» نيز به آنها مىپيوستند.
به تقسيم ديگر به موازات ظهور اسلام، عرب سه دسته بودند. عرب شمال كه
در نجد و حجاز و اواسط سرزمين عرب يعنى شبه جزيره مىزيستند، و به زبانى كه قرآن
مجيد بر اساس آن نازل گرديد، سخن مىگفتند. و ديگر عرب قحطانى مقيم جنوب بودند كه
در يمن موطن اصلى خود و حضر موت سكونت داشتند، و زبان آنها لغتسباى يا حميرى بود.
عرب قحطانى به مرور ايام در حجاز پراكنده شدند كه از جمله دو قبيله معروف اوس و
خزرج بودند، كه در سرزمين يثرب و شهر «مدينه» به سر مىبردند.
دسته ديگر عرب «نبطى» بود كه در اصل عرب نبودند، ولى با عرب آميزش
پيدا كردند و در سرزمين آنها سكونت ورزيدند، و با آنان وصلت نمودند. از اينرو، زبان
آنها عربى خالص نبود، بلكه تركيبى از عربى و غير عربى بود.