بعد از بعثت

آنچه شنيده‏ايم كه چون پيغمبر در روز مبعث از كوه حراء به خانه آمد، وحشت زده و پريشان بود و گفت مرا بپوشانيد و خديجه او را پوشانيد و پيغمبر به خواب رفت تا جبرئيل آمد و دومين سوره را آورد، يعنى سوره «يا ايها المدثر» اينها همگى برخلاف واقع و دون شان پيغبر ختمى مرتبت است.

امين الدين طبرسى مفسر بزرگ شيعه در تفسير «مجمع البيان‏» مى‏گويد: «يا ايها المدثر» يعنى اى كسى كه در بستر خفته‏اى برخيز و قوم خود را از عذاب خداوند بيم ده، و در اين راه سخت كوشا باش. سپس روايت «دثرونى، دثرونى، زملونى، زملونى‏» را نقل مى‏كند و بر آن ايراد گرفته و مى‏گويد:اين درست نيست. زيرا خداوند با علائم روشن به پيغمبر وحى مى‏فرستد تا يعين پيدا كند آنچه به وى رسيده از جانب خداوند است. پس از وحى هم نيازى به چيزى ندارد كه او را تقويت كند و دچار بيم و هراس نمى‏شود، و مضطرب نمى‏گردد. (مجمع البيان - ج 9 ص 384)

همين موضوع را علامه مجلسى در«بحارالانوار» نيز درذيل حديث «دثرونى‏» آورده است و مانند امين الدين طبرسى آن را تخطئه مى‏كند.(بحار الانوار - ج 18 ص 167)

آنچه از جمع بين احاديث صحيح و معتبر آغاز وحى، استفاده مى‏شود اين است كه پس از نزول آيات اوائل سوره اقرا بر فراز كوه حراء و اعلام مراسم پيغمبرى حضرت ختمى مرعبت (صلى الله عليه و آله) همان روز يا روز ديگر كه وى درخانه خوابيده بود، يامى‏خواست بخوابد، پيك وحى براى دومين بار آمد و سوره «مدثر» را آورد و گفت: اى كسى كه خفته‏اى يا در لباس خواب هستى! برخيز و قوم را بيم ده!

مفاد سوره مدثر نيز اين است كه از اين پس بايد پيغمبر در تمام لحظات به فكر اندرز خلق و بيم دادن قوم از نافرمانى خداوند باشد و لحظه‏اى از آن غافل نماند. به طور خلاصه آنچه راجع به ترديد و اضطراب و هراس پيغمبر درموقع ديدن پيك وحى يا پس از آن در كتب تفاسير و تواريخ عامه آمده است و از آنها به منابع ما هم سرايت كرده است، براى پيغمبران سابق اتفاق نيفتاده و دون شان آنها بوده است تا چه رسد به پيغمبر اسلام كه عقل كل و خاتم پيغمبران بوده است.

جبرئيل روز ديگر هم آمد و پيغمبر ر اكه چيزى به خود پيچيده و خوابيده بود مخاطب ساخت و سوره «مزمل‏» را آورد. بنابراين «دثرونى‏» و «زملونى‏» ربطى به آغاز وحى ندارد، و فقط مى‏رساند كه نزول اين دو سوره هنگامى انجام گرفته است كه پيغمبر خود را پوشانده و آرميده بود يا در خواب بوده است.

به گفته دانشمند اقدم شيعه على بن ابراهيم قمى: «پس از آن كه مراسم پيغمبرى خاتم انبيا (صلى الله عليه و آله) به انجام رسيد، براى دومين بار جبرئيل فرود آمد و آبى از آسمان آورد و طريقه وضو گرفتن و نماز گزاردن و ركوع و سجود را به پيغمبر آموخت‏»(تفسير على بن ابراهيم - ص 353 تاريخ يعقوبى - ج 1 ص 13)

ابن هشام از محمد بن اسحاق مورخ اقدم نقل مى‏كند كه پنج نماز در آغاز دو ركعتى بر پيغمبر واجب شد، سپس خداوند آنرا در حضر چهار ركعت تمام قرار داد، و در سفر به همان صورتى كه اول اجب شده بود باقى گذاشت.(سيره ابن هشام - ج 1 ص 160)

به طورى كه پيشتر گفتيم قبلا با تلقين روح القدس راز و نيازى با خدا داشته و عبادت مى‏كرده است، ولى از نحوه عبادت او اطلاع درستى نداريم. اين وضو و نماز و ركوع و سجود نخستين عبادت در دين جديد و آخرين دين الهى است كه از همان هنگام آغاز شده بود.

همين كه پيغمبر در خانه، نبوت خود را اعلام داشت، همسرش خديجه و على (عليه السلام) پسر عمويش كه در سن نه سالگى درخانه آنها به سر مى‏برد، دعوت پيغمبر را اجابت نمودند و دين جديد را پذيرفتند، و اعتراف به نبوت آن حضرت كردند.

وقتى پيغمبر طريقه وضو گرفتن و نماز گزاردن را از جبرئيل آموخت، به خانه آمد و موضوع را به خديجه و على (عليه السلام) هم تعليم داد، و چون به نمازايستاد على (عيه السلام) نيز در همان سن و سال پشت‏سر پيغمبر ايستاد و به آن حضرت اقتدا كرد، و خديجه هم در شت‏سر على (عليه السلام) به نماز ايستاد.

به دنبال آنها جعفر بن ابيطالب برادر على (عليه السلام) كه ده سال از وى بزرگتر بود، و زيد بن حارثه غلام خديجه نيز در صف جلو به على (عليه السلام) پيوست و تا سه سال نمازگزاران همين چهار تن بودند كه پشت‏سر پيغمبر نماز مى گذاردند.(تفسر على بن ابراهيم - ص 353 بحار الانوار - ج 18 ص 184)

به حديث بسيار جالبيكه هم اكنون نقل مى‏كنيم و نمايان‏گر نبوغ على (عليه السلام) دومين مرد نمونه عالم است توجه كنيد، و تاثير وجود او را در آغازوحى وايام كودكى درنظر مجسم سازيد: عيس بن مستفاد مى‏گويد پدرم از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) راجع به آغاز ظهور اسلا و چگونگى اسلام آوردن على (عليه السلام) و خديجه سؤال كرد، حضرت فرمود: پيداست كه مى‏خواهى از دانش اسلامى و احكام دينى كه چگونه پديد آمد آگاه شوى؟ من هم از پدرم حضرت صادق - راجع به همين موضوع سؤال كردم، پدرم فرمود: وقتى پيغمبر (صلى الله عليه وآله) خديجه و على (عليه السلام) را به اسلا دعوت كرد فرمود:ياعلى! بارى خدا اسلام بياوريد و خود راتسليم ذات مقدس او كنيد! و فرمود: جبرئيل هم اكنون نزد من است و شما را دعوت مى‏كند كه اسلام را بپذيريد شما نيز اسلام بياوريد تا سلامتى يابيد و از خدا فرمان بريد تا رستگار شويد.

باز فرمود:جبرئيل نزد من است و به شما مى‏گويد: اسلام شرطها و عهدها و پيمانها دارد. خدا قبل از هر چيز براى خود و پيغمبرش با شما شرط مى‏كند و تعهد مى‏گيرد كه بگوييد: گواهى مى‏دهيم خدائى جز خداوند يكتا كه شريكى در قلمرو حكومتش ندارد، نيست. نه فرزندى دارد و نه شريكى براى خود گرفته است. خداوند يگانه و بى نقص و عيب است.

و گواهى دهيد كه بنده‏او محمد پيغمبر خدا است كه خدا او را براى عموم بشر تا روز قيامت اعزام داشته است.گواهى دهيد كه خداوند زنده مى‏كند و ميميراند،و بالا مى‏برد و پايين مى‏آورد، و بى‏نياز مى‏كند و نيازمند مى‏گرداند و هرچه بخواهد مى‏كند،و مردگان را از گورها برمى‏انگيزد، خديجه و على گفتند: گواهى مى‏دهيم.

پيغمبر فرمود:و ديگر - اعمالى كه بايد انجام دهيد. و آن -: وضو گرفتن يعنى شستشوى صورت و دست‏ها و بازوان و مسح سر و پاها تا مرفق و غسل جنابت در گرما و سرما و نمازگزاردن و گرفتن زكات و صرف آن در مورد خود و حج‏خانه خدا و روزه ماه رمضان و جهاد در راه خدا و نيكى نسبت به پدر و مادر و تحكيم پيوند خويشى وعدالت در ميان رعيت و تقسيم عادلانه مال وثروت و خود نگاه‏دارى در موارد شبهه ناك و ارجاع حكم آن به پيشواى برحق است، زيرا براى خود او شبهه ناك نيست،و مى‏داند كه چه بايد كرد.

و پيروى از جانشين بعد از من و شناخت او در زمان من و بعد از مرگ من و شناختن پيشوايان بعد از او يكى بعد از ديگرى و دوست داشتن خدا و دشمنى با دشمنان خدا و بيزارى از شيطان پليد و حزب شيطان و دار و دسته او امثال بنى اميه و زنده نگه داشتن دين و سنت من و دين جانشين من و روش او تا روز قيامت و مردن بر اين عقيده و اجتناب از شراب‏خوارى و نزاع و كشمكش با مردم است.

اى خديجه! شروطى را كه خداوند براى پذيرش اسلام مقرر داشته است‏شنيدى؟ گفت آرى، و ايمان آوردم و همه را گواهى مى‏دهم و خشنودم و تسليم هستم. على(عليه السلام) گفت: و من نيز بر اين عقيده‏ام!

پيغمبر فرمود يا على! بر اساس اين شرطها با من بيعت مى‏كنى؟ گفت:آرى. پيغمبردستهاى خود را گشود و دست على را گرفت و فرمود: يا على! با اين شرطها كه كردم بيعت كن و آنچه براى خود نمى‏خواهى براى من نيز مخواه! على گريست و گفت:پدر و مادرم به قربانت! من هيچ نيرو و قدرتى را بالاتر از خدا نمى‏دانم! پيغمبر فرمود: يا على! به خداى كعبه به واقع نائل گشتى و به كمال رشد و توفيق الهى رسيدى!اى خديجه! خدا تو را بخ حق و حقيقت رهنمون گردد. دست‏خود را بگذار روى دست على و با على بيعت كن(آنچه در حديث آمده همين است. خواننده محترم مى‏داند كه در آن موقع على عليه السلام پسر بچه نه ساله يا ده ساله بوده است. اگر بگوييد با اين وصف او طفل مميز بوده، مى‏گوييم در آغاز ظهور اسلام هنوز احكام بعدى اسلام مانند حرمت‏شراب، وجوب حجاب، و پرداخت زكات و غيره نيامده بود و اين هم يكى از آنها است.) بدين گونه خديجه نيز مانند على بن ابيطالب بيعت كرد، بد اين اساس كه جهاد را از زن نخواسته‏اند.(جهاد يعنى عبور سربازان اسلام از مرزهاى اسلامى براى فتح ممالك كفر جهاد به اين معنا اختصاص به مردان مسلمان دارد ولى دفاع يعنى در داخله كشورهاى اسلامى بر مرد و زن واجب است كه از حق خود و ملت مسلمان دفاع كنند و با ظلم و مظاهر آن پيكار نمايند.)

سپس فرمود: اى خديجه! اين على سرپرست تو و سرپرست‏ساير مؤمنان و پيشواى آنها پس از من است. خديجه گفت: يا رسول الله! تصديق دارم و بر اساس آنچه گفتى با على هم بيعت كردم و در پيشگاه خداوند و حضور تو گواهى مى‏دهم.(«بحار الانوار» علامه مجلسى - چاپ جديد، ج 18 ص 232 به نقل از «طرائف‏» سيد بن طاووس و او نيز از كتاب «الوصيه‏» تاليف على بن مستفاد نقل كرده است.)

اين قسمت از تاريخ اسلام كه نكات تازه و جالبى را بازگو مى‏كند. آن هم در آغاز اسلام و درست پس از اعلام پيغمبرى خاتم انبيا (صلى الله عليه و آله) با كمال تاسف حتى در تاريخ‏هايى كه مورخان شيعه نوشته‏اند نيامده است! شايد به اين جهت كه در «سيره ابن هشام‏» يا «طبقات ابن سعد» و ساير مدارك تارخى عامه نيامده است! يا اين كه در اين ديث‏سخن از زمامدارى على (عليه السلام) و شروط و تعهداتى است كه همه مسلمانان آمادگى براى پذيرش آنها را ندارند!!

ولى بايد دانست كه آنچه در اين حديث آمده است با اعتقاد ما شيعيان هماهنگ است و ما نيازى نداريم كه همه مطالب تاريخى را از ابن هشام و ابن سعد و امثال اينان بگيريم به خصوص كه بحث از خلافت بلافصل پيغمبر و زمامدارى اميرالمؤمنان (عليه السلام) هم در ميان باشد.

آيا على (عليه السلام) بدون مقدمه و سابقه از جانب خداوند به مقام جانشينى پيغمبر منصوب شد؟ و آيا بجه نه ساله بدون داشتن زمينه و نبوغ بى‏نظير دعوت خاتم انبيا را مى‏پذيرد و به عنوان نخستين انسان از جنس مردان پشت‏سر پيغمبر به نماز مى‏ايستد؟

وقتى اين حديث را با مضامين احاديث ديگر كه راجع به لياقت على (عليه السلام) و شايستگى آن حضرت براى خلافت اسلامى در دست است مقايسه مى‏كنيم مى‏بينيم مطابق واقع است و بايد هم موضوع به آن مهميدر آغاز كار مطرح شود، و حتى نخستين زن مسلامان نيزبا على جانشين پيغمبر بيعت كند و گواهى به ولايت او بدهد.

اين معنا هميشه و در تمام عرف و عادات بشرى ودوران زندگى انسانها معمول بوده و هست. اگر بناست على (عليه السلام) جانشين پيغمبر باشد و از جانب خدا تعيين شده است، اين كار بايد از روز نخست و هنگام نبوت خاتم انبيا (صلى الله عليه وآله) اعلام گردد. هم از جانب خدا به خود پيغمبر گفته شود و هم پيغمبر به ديگران اعلام كند، و هم نخستين فرد مسلمان پذيرش شروط و عهد و پيمان‏هاى اسلامى بداند پس از پيغمبر سرنوشت اهل ايمان به دست كيست و خدائى كه پيغمبر فرستاده است چه كسى را به عنوان جانشين او برگزيده است؟ اين را بايد بداند و به منظور تكميل قبول شرايط ايمان با جانشين پيغمبر هم بيعت كندتا نقصى در ايمانش نباشد، و اين كارى بود كه خديجه همسر پيغمبر نخستين كسى كه به اسلام گرويد معمول داشت.