چهره واقعی جن ها
چهره واقعی جن ها
شنیدنیهایی از دنیای جن
ازدواج جن با انسان............................................................................................................
در
تاریخ 1359 شمسی مطابق با 1980 میلادی ماجرائی بوقوع پیوست ، که افکار
اهالی کشور مصر و شهر های نزدیک و روستاهای مجاور را به خود معطوف داشت.
مردی
سی و سه ساله ای ، بنام عبدالعزیز مسلم شدید ، ملقب به ( ابو کف ) که در
دوم راهنمایی تحصیل کرده بود ، به نیروهای مسلح پیوست و در جنگ خونین جبهه
کاتلا سوئز ، به ستون فقراتش ، ترکش اصابت کرد و این مجروحیت او منجر به
فلج دو پایش گردید، ناچار جبهه را ترک کرده و به شهر خود باز گشت تا در
کنار مادر و برادرانش با پای فلج به زندگی خود ادامه دهد.
در همان شب
اول که از غم و اندوه رنج می برد ، ناگاه زنی را دید که لباس سفید و بلندی
پوشیده و سر را با پارچه سفیدی پیچیده ، در اولین دیدار او را همچون شبحی
که بر دیوار نقش بسته باشد مشاهده کرد. مانی نگذشت که همان شبح در نظرش
مانند یک جسم جلوه نمود، و به بستر ابو کف نزدیک شد ، گفت: ای جوان اسم من
حاجت است و قادر هستم به زودی بیماری تو را درمان نمایم لکن به یک شرط که
با دختر من ازدواج کنی.ابو
کف جواب نداد ، زیرا که وحشت ،قدرت بیان را از او گرفته بود و او را در
عرق غوطه ور کرده بود. زن دوباره سخن خود را تکرار نموده و اضافه کرد که من
از نسل جن مؤمن هستم و قصد کمک به شما و به نوع انسانها را دارم ، و در
همین حال از دیواری که برون آمده بود ناپدید شد.ابو کف این قضیه
را به کسی اظهار نکرد زیرا می ترسید او را به دیوانگی متهم سازند.باز شب
دوم دوباره حاجت آمد و تقاضای شب اول را تکرار کرد، ابو کف نتوانست جواب
قاطعی بگوید. شب سوم باز آمدو گفت: تنها کسی که می تواند خوشبختی تو را
فراهم کند دختر من است ، ابو کف مهلت خواست تا در این خصوص فکر کند ، بعد
تصمیم گرفت که اول شب ، در اطاقش را از داخل قفل کند و به رخنخواب برود تا
کسی نتواند وارد شود .
اما
یکدفعه دید حاجت و دخترش از درون دیوارعبور کردند و نزد او آمدند و تا صبح
با او مشغول شب نشینی بودند. در همان شب وقتی که ابو کف به چهره دختر نگاه
کرد. دید چهره جذاب ، بدن لطیف قد کشیده ، گردن بلند و مثل نقره می درخشید .
رو
کرد به حاجت و گفت : من شرط شما را پذیرفتم ، حاجت وسیله عروسی را فراهم
کرد شب بعد با موسیقی و ساز و دهل عروسی را انجام دادند، در حالی که کسی از
انسانها آن آواز را نمی شنید، عروس را با این وضع وارد خانه کردند. حاجت
عروس و داماد را به یکدیگر سپرد و از خانه بیرون رفت هنوز داماد عروسش را
در بستر به آغوش نکشیده بود که احساس کرد پاهایش جان گرفته است. روز بعد
هنگامی که مادر و برادران متوجه شدند که ابوکف سلامتی خود را بازیافته و با
پای خود راه می رود خوشحال شدند لیکن او سر را به کسی نگفت .
این
شادی بطول نیانجامید ، زیرا که بزودی روش و رفتار ابوکف تغییر کرد، او در
اطاقش می نشست و بجز موارد محدود بیرون نمی آمد ، تمام کارهای لازم را
مانند غذا خوردن و استحمام را همانجا انجام می داد تمام روز و شبش را در
پشت در سپری میکرد.
آخر برادران متوجه شدند که او با کسی که قابل
رویت نیست صحبت میکند، گمان کردند عقلش را از دست داده، اما او با عروس
زیبایش در عیش و نوش و خوشبختی بود، و طی دو سال همسرش برای او دو فرزند
بدنیا آورد ، همسر و فرزندانش نیز در کنار او در همان اطاق بسر می برند ، و
تنها او می توانست آنها را ببیند و صدایشان را بشنود ، یک شب حاجت به
دیدار او آمد و گفت: من تصمیم دارم بواسطه تو امراض انسانهای بی بضاعت را
معالجه کنم، و از تو تقاضا دارم منزل دیگری برای سکنی انتخاب کن زیرا با
بودن مادر و برادران تو در اینجا، همسر و فرزندانت آزادی ندارند.
سه
روز بعد ابوکف در شهر شبرالخیمه منزل کوچکی را اجاره کرد و نقل مکان نمود و
در آن منزل فعالیت خود را در زمینه درمان و معالجه بیماران آغاز کرد، و
موفق شد گونه هایی از نازایی، فلج ، بیماریهای کبد و کلیهو سرطان سینه را
معالجه کند.
عمل های جراحی موفقیت آمیزی را پشت سر گذاشت و عمل
های آپاندیس و زائده جگر را هم انجام می داد ، او از هر بیمار برای معاینه
مبلغ 25قرش دریافت می کرد ، هر بیماریی را به محض مشاهده ، تشخیص می داد
لکن معالجه و جراحی بیماران رایگان بود گاهی بیماران خود را با استفاده از
گیاهان معالجه می کرد ، و اکثر اوقات داروها را از پول خود خریداری می نمود
، طولی نکشید که آوازه ابوبکر فراگیر و محدوده فعالیتش گسترش یافت شخصی که
به گزاش های مربوط به فعالیت پزشکی بدون مجوز رسیدگش می کرد .
تمام
فعالیت های ابو کف را گرد آوری کرده و به محکمه قاضی تحقیق سر گرد محمد
عادی الطلاوی رد کرد. در نتیجه از سوی قاضی تحقیق حکم بازداشت آقای ابوکف
صادر شد و ایشان در محکمه قاضی اعتراف کرد ، که بنا به دستور حاجت به
معاینه و معالجه افراد بیمار می پردازد ، و اضافه کرد که من جرأت مخالفت و
سرپیچی از دستورات ایشان را ندارم و اگر جزئی کوتاهی شود مورد اذیت و آزار
قرار می گیرد ، قاضی تحقیق از نام و آدرس حاجت برای دستگیریش از ابو کف
سؤال کرد ناگهان متوجه شد حاجت انسان نیست .
بلکه مؤمنه ای از جن
است.ناچار به تحقیق خود پایان داد و حکم بازداشت 4 روز ابو کف را صادر
نمود و دستور داد او را به داد گاه قانونی روانه کنند هنوز قاضی کار خود را
تمام نکرده بود که به سر درد شدیدی مبتلا شد و مجبور گردید دفتر کار خود
را ترک کرده و در منزل به استراحت بپردازد روز شنبه 15 آوریل سال 1980
مطابق با 1359 شمسی دادگاه شبر الخیمه جلسه خود را به ریاست قاضی رفعت
عکاشه تشکیل داد ابو کف در دادگاه حاضر شد و به تمام اتهاماتی که نسبت به
وی داده شده بود اعتراف کرد.
قاضی
خواست مهارت و توانایی متهم را بیازماید لذا از او خواست تا بیماری هایی
را که شش تن از وکلای حاضر در جلسه از آنها رنج می بردند را مشخص نماید.
ابو کف از این آزمون با سربلندی و موفقیت بیرون آمد و بیماری هر یک از وکلا
را تشخیص داده و داروی مناسب را برای آنان تجویز نمود سپس نوبت قاضی فرا
رسید و بعد از او تمام افراد حاضر در جلسه مورد معاینه قرار گرفتند.
گفتگوی
میان قاضی و متهم بسیار مهیج بود حضار با فریاد تکبیر بلند می گفتند قاضی
وقتی که با این ماجرای مهم روبرو شد حکم کرد ابو کف باید به بیمارستان
روانی تحویل داده شود تا بیماری وی مورد بررسی قرار گیرد و مدت بازداشت وی
تا جلسه بعدی دادگاه یعنی یکشنبه 22 آوریل 1980 تمدید شد روزنامه الجمهوریه
مشروح این ماجرا را در شماره ای که اول صبح روز چهارشنبه 16 آوریل 1980
منتشر شد چاپ نمود.
پخش این مطلب
جنجال فراوانی را در پی داشت.تعدادی از علماء دین و پزشکان روان شناس دست
بکار شده و نظریه خود را در این مورد ابراز نمودند برخی معتقد بودند ابو کف
انسانی است دروغگو ، برخی دیگر می گفتند: او با نیروی نامرئی مرتبط است.
اما
دکتر احمد عکاشه استاد روانشناس در تحلیل خود نوشت: ابو کف به اختلال و
اظطراب فکری مبتلا شده ، و این حالت وی جزء جنونهای خطرناک است. ولی در
میان همه جنجالها و هیاهوها کسی نتوانست موفقیت ابو کف را در تشخیص و
معالجه و اجرای عمل های جراحی موفقیت آمیز خنثی نماید.
وقتی
که در روز یکشنبه 22 آوریل 1980 دادگاه شبر الخیمه جلسه اش را با ریاست
قاضی رفعت عکاشه برگزار نمود طی آن جلسه قاضی محکمه ابو کف را از تمامی
اتهامات وارده بی گناه و مبرا دانست .
در متن حکم آمده بود:متهم
متذکر شده که مجبور به انجام این امر بوده (یعنی معالجه) و هیچگونه از خود
اختیاری نداشته ضمنا توانایی مقابله و مبارزه با نیرویی نامرئی را که بر وی
مسلط گشته بود و برای اجرای دستورهای خود از او لاستفاده می کرده برای او
غیر مقدور بوده و در صورت عدم اجرای دستور مورد ایذاء و اذیت نیروی نامرئی
قرار می گرفت در این مورد قانون مجازات فاقد نص صریحی است که آیا اتهاماتی
را که دادگاه بر علیه متهم اعلام نموده به عنوان جرم اثبات اتهامات فوق
برعلیه متهم است یا به نفع متهم تمام می گردد. زیرا که اصل بر انسان برائت
است و ابو کف بی گناه شناخته می شود .
;پس
از شنیدن این حکم ابو کف با صدای بلند ذکر لا الله الا الله را تکرار می
کرد و به روزنامه نگاران گفت: حاجت هنگام برگزاری جلسه در محکمه حاضر بود و
موقع قرائت حکم توسط قاضی ، حاجت در پشت سر او ایستاده بود.
;وقتی
که یکی از روزنامه نگاران از ابو کف در مورد ویژگیها و خصوصیات و نام حاجت
سؤال کرد،او پاسخ داد:من از پاسخ این سؤال معذورم،فقط آنچه می توانم بگویم
این است که حاجت از نسل جن است. (داستانهای شگفت درباره جن ص48 تا 53)
تقاضای دختر جنی ............................................................................................................
یکی از علمای معروف تعریف کردند:
منزل
ما در همدان بود اما من در نجف تحصیل میکردم. یک سال برای دیدن اقوام به
همدان رفته بودم. کسانی که به استقبال من آمدند گفتند شما امسال به منزلتان
نروید ، زیرا جنیان به آنجا سنگ پرتای میکنند و برادرتاننیز دچار جنون شده
است.گفتم
من آنرا علاج خواهم کرد ، لذا به منزل خودمان رفتم ، برادم حالت بهت زده
داشت . گاهی هم همانطور که گفته بودند به داخل منزل سنگ پرتاب میشد .من
دعایی را که میدانستم نوشتم و در چهار گوشه منزل دفن کردم. پس از چند لحظه
دیدم چهار عدد سنگ ، که آن کاغذ هارا روی آن چسبانده بودند ، پشت سر هم به
داخل منزل پرتاب کردند .
در این
هنگام بسیار ترسیدم و فهمیدم جلوگیری از این عمل کار من نیست. روزی هم
برادرم از پشت بام افتاد ولی آهسته روی زمین قرار گرفت . ما تعجب کردیم که
چه بود و چرا او صدمه ای ندید ؟ لذا روزی به شخصی که تسخیر جن نموده بود و
نزد ما آمد جریان را گقتم.
او گفت : یک دختر جنیه به برادر شما علاقه مند شده به همین جهت دستوراتی داد که آن گرفتاری رفع شد و برادرم هم شفا یافت.
برادرم
به من گفت: آن جن گیر راست گفته است ، کسی که همیشه مرا اذیت میکرد و
میخواست با من هم آغوش شود ، دخترب بود که زیبایی نداشت و مثل دود سیاه
بود.
آن روز که من از پشت بام پرت شدم ، اوروی پشت بام و عقب من
بود . وقتی هم که غفلتا از پشت بام افتادم او در بین راه مرا گرفت و آهسته
بر روی زمین گذاشت (شبهای مکه ص446 تا 448
قدرت و سرعت جن
مسئله قدرت و سرعت اجنه را از چند بعد میتوان مورد بررسی قرار داد :
قدرت جسمی
قدرت روحی
قدرت فکری
قدرتهای ماورائی
قدرت جسمی:
گفتیم جسم اجنه تا قبل از اینکه متراکم شوند حالت لطافت دارد این لطافت منظور نرمی نیست منظور ماهیت لطیف ، مانند هوا میباشد و قدرت او نیز مثل باد است باد درعین اینکه دیده نمیشود اما دارای پتانسیلی است که در شراطی خاص به طوفانهای سهمگین تبدیل میشود .
زمانی که جن حالت تراکم پیدا کرده و جسمیت پیدا کند نوع حرکت او نیز مانند آنچه شکل او را به خود گرفته میشود یعنی اگر جسم خود را به یک انسان تبدیل کند از قوانین جسم او تبعیت میکند و قدرت او نیز تقریبا شبیه یک انسان خواهد شد .
اما در صورتی که جسمش ، به شکل طبیعی یک جن تراکم پیدا کند از قدرت فوق العاده ای برخوردار است. به علت قلبه ای که اجنه برقدرت جاذبه دارند میتوانند بارهایی بیش از 500 تن را نیز جابجا کنند .
یکی ار فرضیاتی که در ساخت بناهای کهن وجود دارد این است که ساخت این بناها از قدرت بشر خارج است البته نظر کسانی است که مادی صرف هستند و از عالم حسهای پنجگانه بیرون نمیروند .
کسانی که کمی فراتر میروند میگویند این بناها ساخته موجوداتی غیر از انسانها است یعنی قائل به وجود موجوداتی دیگر نیز هستند .
اما واقعیت این است که در زمانهای کهن انسان به خاطر قوت روحی و جسمی و زندگی در طبیعت خالص از وجود چنین موجوداتی بهره میبرده ، همانطور که حشمت الله حضرت سلیمان نبی با استفاده از آنان ساختمانهای بزرگ بنا میکرد.
نکته ای دیگر که در باب قدرت فیزیکی جن وجود دارد نیروی نهفته در آتش است و چون جن از آتش است خاصیت نیرو و انرژی آن در وجودش قرار دارد آتش دارای انرژی و پتانسیل های زیادی می باشد به حرکت در آوردن و غلبه بر جاذبه در آتش باعث شده که امروزه بشر بهره های فراوانی از آن ببرد .
با مثالی میتوان کمی به نوع قدرت این موجود پی برد : شما اگر تصور کنید آتشی که افروخته شده دارای قوه اختیار باشد ( بدون در نظر گرفتن تامین منبع سوختن آن) میتواند در مواقعی که بخواهد افروخته تر ، شعله ور تر و با حرارت تر شود ،تا جایی که نیاز داشته باشد به صورتی که حدی برای آن نمیتوان در نظر گرفت به همین شکل نوع قدرت و غلبه بر اجسام فیزیکی در جن بسته به نیازش به سرعت تامین میشود.
کسانی که جنزده میشوند و جن در جسم آنان نفوذ میکند دارای قدرت زیادی میشوند حتی قادرند چندین نفر را به راحتی از پا در آورند چون جن از جسم آنها به عنوان ابزار استفاده میکند(رجوع شود به قسمت جن زدگی)
قدرت روحی و فکری:
اجنه از لحاظ روحی و فکری چیزی بین انسان و حیوانند . جهت آنها نمیتوانند مدارج بالایی در شناخت و معرفت را کسب نمایند به همین دلیل مانند دیگر مخلوقات طفیلی انسان و وابسطه به قدرت فکری انسانند . پیشرفت انسان در مسائلی که حاصل قدرت فکر بشری است قابل تحلیل برای هیچ موجودی غیر از خداوند نمیباشد.
از طریقه زندگی اجنه که هنوز به شکل انسانهای کهن معاش خود را میگذرانند میتوان به این موضوع پی برد.
در بعضی کتب آمده : علت زندگی آنان به صورت کهن عدم علاقه مندی به جوامع پیشرفته و شهر نشین است که اگر این فرض را هم قبول کنیم باز باید به ناقص العقل بودنشان پی برد .
در بین اجنه هیچ پیامبری وجود ندارد و هم آنها از پیشوایان انسان و پیغمبران بشر تبعیت میکنند . در آنها قوه وهم ، خیال و اختیار ناشی از عقل وجود دارد و مکلف هستند ولی استحکام عقلانی برای اختراع و اکتشاف ندارند.
از قدرت روحی آنان میتوان به نفوذ در فکر بشر (البته انسانهایی که عقلشان تحت وهم و خیال است)اشاره کرد . در مسائل دعانویسی که از اجنه برای اجرای آن استفاده میشود آنها قدرت و اجازه به تخریب چیزی را ندارند فقط در افکار وسوسه کرده تا بتوانند مقصود را حاصل نمایند . ( در قسمت بعدی توضیح داده میشود.
مسائلی که در مورد زور و قدرت جن بیان گردید جنبه جسمی آنان مورد بررسی بود . روح جن مانند روح انسان (البته نه به قوت روح انسان) قدرت عبادت ، دعا و تلاوت کتب مقدس را حس میکند و به همین وسیله میتواند تقرب پیدا کند مانند ابلیس که از مقربین و قدیسین بود . علت حسد او نیز به ضعف عقلش بر میگشت .
او با قدرت دعا و عبادت توانست مقرب شود . البته اگر انسانی به مقداری که ابلیس عبادت کرد (چند صد سال ) عبادت میکرد بعید به نظر میرسید دیگر چیزی به عنوان هوای نفس بر عقلش غلبه کند.
قدرتهای ماورائی :
جن موجودی ماورائی نیست اما دنیای او از خاصیتهای برخوردار میباشد که تحلیل آن بسیار دشوار است . اجنه طی الارض میکنند البته برای تعریف طی الارض میتوانید به صفحه تالار گفتگو مراجعه فرمائید . نوع طی الارض آنها نوع خاصی است در دنیای اجنه زمان به شکلی که در برای انسان مطرح است وجود ندارد .
استاد ع . احمدی گفته اند: وقتی سرعت بالا میرود زمان صفر میشود در این جمله نکات بسیاری نهفته است . ما کارهایمان را بر اساس زمانی که به ثانیه و دقیقه شمرده میشود محاسبه میکنیم . حال اگر سرعت کارها به قدری زیاد باشد که دیگر نتوانیم با واحد زمانی بشمریم دیگر زمان برایمان محتوا پیدا نمیکند.
طی الارض انسان روحی و اثر غلبه روح بر جسم است اما در اجنه به علت حرکت با سرعت بالا توسط جسم جن صورت میگیرد یعنی در آنها حرکتی جیمانی صرف است مثل بادی که سرعتش چندین برابر نور باشد. بنابر این قابلیت روحی انسان بسیار بالاتر است چون در ماورائ دیگر چیزی به نام سرعت مطرح نیست و مفاهیم مجرد ماده است.
شاهد این امر آوردن تخت بلقیس در زمان سلیمان نبی میباشد که جن زمان برای آوردنش معین کرد اما عاصف بن برخیا در این مورد کمتر از لحظه تخت را حاضر کرد.
اجنه به علت لطافت بر خواص دنیای مادی ما غلبه دارند به همین دلیل تردد از موانع مادی برایشان کاری عادی و روزمره به حساب می آید. آنها از هوا لطیف ترند و چون دارای انرژی + قدرت فکر و اختیارند به راحتی میتوانند به هر کجا که میخواهند وارد و خارج شوند .
اگر در جایی دعا برای عدم ورود آنان خوانده میشود مربوط به مسائل روحی آنان است و گر نه جسم آنان قدرت ورود را دارد.
استفاده از اجنه برای دعانویسی : جن آنچه را که از نوشتن دعا حاصل میشود میتواند ببیند یعنی در ادعیه ای که دعانویسان و تسخیر کنندگان برای انجام کارها مینویسند جن را مجبور به انجام کاری مینمایند (به همین جهت در اکثر موارد استفاده از این رقعه ها و ادعیه شرعا اشکال دارد )
خود تسخیر کردن جن در واقع دامی است که توسط اعمال و اذکار و اوراد به چشم اجنه دیده میشود حتی در مورد به دست کردن حدید سینی (چینی) که اذکار جلاله بر آن نوشته شده گفته اند اجنه انسان را دارای یک حصار نفوذ ناپذیر میبینند و برای همین کسی که آنرا به دست دارد ، اجنه نزدیک او نخواهند شد پس مارواء در زندگی اجنه بیشتر از انسان محسوس است.
دعانویسان و تسخیر کنندگان بوسیله به دام کشیدن اجنه آنها را با ادعیه ای که مخصوص این کار است مامور به انجام اموری مینمایند . و لازم است بدانید اجنه قادر به هر کاری نیستند آنها بیشتر بوسیله وسوسه یعنی نفوذ در افکار باعث میشوند یک انتخاب درست یا نادرست شکل بگیرد و در پی یک انتخاب نادرست انتخابی نادرست تر و چنان فرد این کار را ادامه میدهد که روزی میبیند کارهایش به هم گره خورده است این بزرگترین اثر دعانویسی است و در زندگی افرادی که از استحکام عقل برخوردارند یعنی بسیار عاقلانه و بدون هوا و هوس تصمیم میگیرند هیچ یک از آنها اثر ندارد.
این هوا و هوس است که باعث میشود غباری عقل را بپوشاند و نتواند تصمیم بگیرد و هر حرکتی که ما در راستای هوای نفس میکنیم یک قدم از عقل دور میشویم.
دنیای ماوراء در زندگی انسان و جن چنان پیچیده است که فقط بزرگان میتوانند در مورد آن اظهار نظر کنند اما آنچه میدانیم این است که انسان نیروهای درونی خود را اگر از حالت باقوه به فعلیت برساند چون خورشیدی در دنیا باید همه موجودات بر او سجده کنند و به هیچ عنوان با دنیای ضعیف جنیان قابل قیاس نیست.
تغذیه جن
در روایتی هم آمده که غذای بعضی از آنها جذف است نوعی گیاه در یمن است که با خوردن آن نیاز به آب نیست یعنی گیاه آبدار است (بحار ج60 ص73 و سفینه البحار ص679)
حضرت علی بن حسین (ع) فرمودند : استخوان را پاک نکنید که جنیان از آن بهره میگیرند و اگر پاک کنید ، آنها از خانه ی شما چیزی را میبرند که بهتر از این باشد (حلیته المتقین ص67)
جنیان به خدمت پیامبر اکرم شرفیاب شدند و برای خود و حیواناتشان غذا خواستند ، حضرت استخوان را برای جنیان و سرگین را برای حیواناتشان قرار داد . به همین سبب پاک کردن استخوان خوب نیست (حلیه المتقین ص257)
چون بر جنیان هوا و آتش غالب است ، غذا و خوراکشان آن چربی است که هوا در استخوان ها حمل مینماید ، زیرا خداوند روزیشان را در آنها نهاده است.
به همین دلیل پیامبر اسلام فرموده اند : استخوانها توشه برادران جنی شماست و در جای دیگر فرموده اند :خداوند در استخوانها برای جنیان روزی نهاده است.
جنیان بخشی از انرژی حیاتی خود را از ماه و درختان و آب و قسمتی را از زمین در هنگام شب که تنفس میکند نیز میگیرند.
غذای جنیان از انرژی متصاعد شده همه از همه چیز است گاهی آنان از بوی انسان یا برخی حیوانات ، بوی نم ، لجن ، دریا ، رودها ، بیابان و میوه های گوناگون است ، به این ترتیب آنان به هر جای طبیعت بروند میتوانند تغذیه کنند .
زندگی آنان به صورت زندگی تمام موجودات زنده است : با کودکی ، جوانی ، پیری ، ضعف و قوت ، سلامتی ، بیماری و مرگ همراه است .
امراض آنها بیشتر به شکل کاهش و از دست دادن انرژی است . هنگامی که قسمتی از بدن آنها انرژی خود را ازدست میدهد ، برای آنان حالت دردناکی بوجود می آورد و گاه تحرک آنان را از بین میبرد.
در مواردی دیده شده افراد معنوی که میتوانند از طریق انرژی انسان ها را درمان کنند ، درد و ناراحتی جنیان را برطرف ساخته و آنان را درمان کنند .
همچنین صدای تار ، نی ، دف برای آنان خوشایند است ، صوت قرآن را دوست دارند بطوری که اگر در نزدیکی محل آنان کسی قرآن را با صدای بلند تلاوت کند ، دور او جمع شده و به آن توجه می کنند . ( این نیز برای آنان نوعی تغذیه و خوراک میباشد) آقای علی باقری صاحب کتاب دانستنیهایی درمورد جن
در مورد اینکه جنیان آیا خوراک دارند یا خیر ، شهید مطهری می فرمایند ( در روایات این مطلب هست که جن ها خوراک دارند ) که بعضی از روایات آن در زیر بیان می شود.
از پیامبر اکرم سؤال شد: آیا شیطان با انسان هم غذا می شود؟ حضرت فرمود: آری ، هر سفره ای که بر سر آن( بسم الله الرحمن الرحیم ) گفته نشود شیطان با افراد آن سفره ، هم غذا می شود و خداوند برکت را از آن می برد.
پس از آنکه به این مطلب پی بردیم حالا غذای جنیان چیست؟شیخ بهائی می فرماید: ( خوراک ایشان هوای آمیخته به بوی طعام است ) روایتی را پیامبر اکرم نیز فرمودند که: ( با استخوانها استنجا ننمائید! چرا که استخوان ، توشه برادران جن شمااست ) آنها با بو کشیدن استخوان تغذیه می شوند به همین علت شارع مقدس در آداب غذا خوردن فرموده است: دستهایتان را بعد از غذا بشویید تا اینکه هنگام خواب اجنه و شیاطین دست شما را بو نکنند تا موجب اذیت شما گردند مخصوصا اطفالی که با دست آلوده می خوابند احتمال بیشتری دارد تا مورد آزار جن واقع شود.
یکی از اصحاب می گوید از امام صادق سؤال کردم پیرامون استنجا با استخوان و ضایعات... امام نهی نموده و فرمودند استخوان و ضایعات ، غذای جنیان است.
از حضرت لقمان نیز نقل شده است که: بر طرف کردن نجاست با استخوان مکروه است زیرا جنیان به خدمت حضرت رسول آمدند و برای خود و حیوانات خود غذا خواستند حضرت استخوان را برای جنیان سرگین را برای حیواناتشان قرار داد .
به همین سبب پاک کردن استخوان خوب نیست به سند معتبر منقول است که حضرت علی ابن الحسین فرمود: (استخوان را پاک نکنید که جنیان از آن بهره می گیرند و اگر پاک کنید آنان از خانه شما چیزی را می برند که بهتر از این باشد )
ابوحمزه ثمالی می گوید: در کنار حوض زمزم ایستاده بودم مردی به سویم آمد و گفت: ای ابا حمزه از این آب نخور! چون جن و انس در آن شریکند. از این آب بخور که فقط انسانها از آن خورده اند. از گفتار این مرد تعجب کردم و آنچه را که رخ داده بود به امام باقر گفتم. حضرت در جواب فرمودند: این مرد از جنیان بود و می خواست تو را راهنمایی کند.
در کتاب آقای استاد احمدی بیان شده : که جنیان دارای زراعت و باغهای میوه هستند و قسمتی از ارتزاق آنان نیز از طریق گوشت چهارپایان و پرندگان صورت میگیرد.
همچنین درباره ابلیس (شیطان) آمده : او فردی میگسار و نوشیدنیش شراب مسکر است.از میان پرندگان به طاووس بسیار علاقه مند و از خروس سفید متنفر است.
(المستدرک الوسائل ج 16 روایت :9472و 1947)
نظر سایت جن
چون عناصر زمینی : منظور اجرام متراکم و جامد در انسان غالب است بنا بر همین انسان نیاز به غذای مادی و سلول زا دارد ولی در جن عناصر هوایی یعنی آتش ، دود ، حرارت و هوا غالب است بنابر همین نیاز به انرژی حاصل از غذا دارد.
با ذکر یک مثال برایتان واضح تر خواهد شد:
خاک از باقیمانده حیوانات و گیاهان اعم از آنچه از آنها دفع میشود مانند کود و آنچه پس از آنها باقی میماند مانند لاشه قوت و قدرت خود را میگیرد به همین دلیل خاکی که بر آن کود ریخته نشود گیاه پربار نخواهد داد زیرا قدرت و قوت ندارد.
آنان از انرژی که درون بعضی فلزات و سنگهای معدنی مثل طلا و الماس میباشد نیز استفاده و تغذیه مینمایند و اینکه در بسیاری از جاها گفته شده اجنه گنج را دوست دارند یکی از بزرگترین علتهای آن همین نیرو و انرژی گرفتن از آن است .
آتش از تبدیل کردن مواد به انرژی قدرت خود را تامین میکند مانند سوزاندن چوب و نفت برای شعله ور شدن آتش.
انسان از گوشت و ملحقات آن ، گیاهان و ملحقات آن ، مواد معدنی وملحقات تامین نیرو میکند اما جن از بوئیدن استخوان و باقیمانده غذای انسان ، قرار گرفتن در جوار طبیعت و استفاده از انرژی های موجود در آن تامین نیرو میکند.
(وسايل الشيعه، جلد۱، ص۲۵۲)