وبلاگ دهملابزرگ ,صدام -من درکویت مردندیدم مردان رشیدومقاوم درایران بود
دکتر "الجنابي"، محقق عراقي در گفت وگو
با «تابناک»، بخش هاي ناگفته و جديدي از واقعيات جنگ تحميلي هشت ساله صدام
عليه ايران را بيان کرد.
"الجنابي" در آغاز اين گفت وگو گفت: شاه حسين اردني، همواره در تلاش بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، خود را در کنار رژيم بعثي صدام قرار دهد. او که پيش از انقلاب اسلامي از شاه ايران کمک هاي نقدي و غير نقدي دريافت مي کرد، در آن شرايط براي اداره امور کشور خود، دست نياز به سوي صدام دراز کرد.
وي در ادامه سخنان خود بيان داشت: شاه حسين که به صورت ذليلانه اي درگذشت و پس از تحمل سرطاني شديد، در يک شب کودتا، فرزندش عبدالله را جانشين برادر خود کرد، دستخط هاي محرمانه اي دارد که برخي از آنها، گوياي استيصال صدام، ارتجاع عرب منطقه و استکبار جهاني در رويارويي با ايران در سال هاي جنگ تحميلي است.
او برخي از اين دستخط ها را براي صدام خوانده بود و صدام نيز در يادداشت هاي روزانه خود که منشي هايش برايش تهيه مي کردند، به اين خاطرات اعتراف کرده است.
به گفته "الجنابي"، شاه حسين در بيان آغاز جنگ تحميلي مي گويد،صدام با افتخار، تلفني به من گفت : "من (صدام) به کمک هيچ کشور عربي براي فتح ايران نياز ندارم.
او به حسين اردني گفته بود:" روح سعد بن ابي وقاص در من حلول کرده است و بار ديگر، با اقتدار شکستي تاريخ ساز را عليه فارس ها آغاز خواهم کرد." در بخش هاي ديگري از اين ناگفته هاي دوران جنگ تحميلي، وي نقل مي کند که، صدام پس از روبه رو شدن با نيروهاي ايراني در آغاز جنگ تحميلي از مقاومت سنگين آنها در تعجب بوده و در نخستين ديداري که صدام با پادشاه اردن در بغداد داشته است، به حسين اردني گفته است،" در محاسباتش دچار اشتباه شده، اما مي کوشد آنها را رفع کند".
وي با اشاره به اين که صدام از ضربات کوبنده نيروي هوايي ايران، دچار شگفتي شده، صدام را چهار هفته پس از آغاز جنگ بسيار ملتهب و نگران ديده است.
پادشاه وقت اردن در بخش ديگري از خاطراتش گفته است : "اين وضعيت صدام با يک سال پس از جنگ تحميلي و با آغاز حملات ايراني ها بيشتر شد، به گونه اي که در اين مدت، بيش از 65 درصد نيروي هوايي عراق نابود شده و در نبرد در دريا، توان عراق کاملا از بين رفته بود. همچنين صادرات نفت اين کشور، دچار مشکل شديدي بود و او از من خواست که بندر عقبه اردن را براي صادرات نفت و واردات سلاح و کالا به عراق در اختيار حکومت وي گذارم."حسين اردني در بيان حالات صدام در جريان عمليات کربلاي 5 مي نويسد: "هجوم ايراني ها براي گرفتن بصره، صدام را به شدت پريشان کرده بود، به گونه اي که او براي نخستين بار پس از آغاز جنگ تحميلي از عراق بيرون رفت و چند ساعتي را در نشست اضطراري سران عرب که براي اين عمليات تشکيل شده بود، در «فاس» مراکش گذراند. در اين باره بايد گفت، اضطراب وي به اندازه اي بود که من و حسني مبارک، به ديدارش در بغداد رفتيم; او شکست سنگيني در کنار شهر بصره خورده بود.
صدام به ما گفت که خود براي کنترل عمليات به بصره رفته است. ايراني ها به اندازه اي سريع عمل کرده بودند که همه خطوط پدافندي شکسته شده بود. او در آنجا مجبور به اين اعتراف شده بود که اکنون نه تنها گلوي حکومتش بلکه گلوي حکومت بسياري از کشورهاي عربي به دست ايرانيان به شدت فشرده شده است." "الجنابي" به نقل از شاه حسين مي گويد: در آنجا حسني مبارک از وعده ارسال سلاح و نيرو و کمک هاي نظامي ارتش مصر در عمل به صدام خبر داد و من نيز سه گردان پشتيباني را به همراه مهمات کافي در اختيار ارتش عراق گذاشتم و اينها همه در حالي بود که خود شاه حسين نيز به آن اعتراف و آن را به صدام گوشزد مي کند که نگران پيروز ي هاي ايرانيان است.نکته ديگر آن که صدام، خصوصي به او گفته بود ايرانيان مرگ را همچون آهن هاي ذوب شده در دستان خود نرم مي کنند و با چشم پوشي از جان خود، آگاهانه به استقبال مرگ رفته و مواضع ما را مورد تهاجم قرار مي دهند. به اين ترتيب، پايان جنگ براي صدام به قول شاه حسين يک تولد دوباره بوده که وي را با آرامش بر حکومت خونريزش مستولي کرده است.گفتني است، صدام براي نخستين بار پس از حمله به کويت تلفني به شاه حسين گفته بود که به اين دليل پوشيدن لباس نظامي پس از فتح کويت خودداري کرده که در جنگ با اين کشور، مردي را در برابر خود نمي بيند و آنچه باعث شد، او لباس نظامي در جنگ برابر ايران بپوشد، اين بود که وي با مرداني بسيار آهنين و جنگي رودرو بود.
"الجنابي" در آغاز اين گفت وگو گفت: شاه حسين اردني، همواره در تلاش بود، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، خود را در کنار رژيم بعثي صدام قرار دهد. او که پيش از انقلاب اسلامي از شاه ايران کمک هاي نقدي و غير نقدي دريافت مي کرد، در آن شرايط براي اداره امور کشور خود، دست نياز به سوي صدام دراز کرد.
وي در ادامه سخنان خود بيان داشت: شاه حسين که به صورت ذليلانه اي درگذشت و پس از تحمل سرطاني شديد، در يک شب کودتا، فرزندش عبدالله را جانشين برادر خود کرد، دستخط هاي محرمانه اي دارد که برخي از آنها، گوياي استيصال صدام، ارتجاع عرب منطقه و استکبار جهاني در رويارويي با ايران در سال هاي جنگ تحميلي است.
او برخي از اين دستخط ها را براي صدام خوانده بود و صدام نيز در يادداشت هاي روزانه خود که منشي هايش برايش تهيه مي کردند، به اين خاطرات اعتراف کرده است.
به گفته "الجنابي"، شاه حسين در بيان آغاز جنگ تحميلي مي گويد،صدام با افتخار، تلفني به من گفت : "من (صدام) به کمک هيچ کشور عربي براي فتح ايران نياز ندارم.
او به حسين اردني گفته بود:" روح سعد بن ابي وقاص در من حلول کرده است و بار ديگر، با اقتدار شکستي تاريخ ساز را عليه فارس ها آغاز خواهم کرد." در بخش هاي ديگري از اين ناگفته هاي دوران جنگ تحميلي، وي نقل مي کند که، صدام پس از روبه رو شدن با نيروهاي ايراني در آغاز جنگ تحميلي از مقاومت سنگين آنها در تعجب بوده و در نخستين ديداري که صدام با پادشاه اردن در بغداد داشته است، به حسين اردني گفته است،" در محاسباتش دچار اشتباه شده، اما مي کوشد آنها را رفع کند".
وي با اشاره به اين که صدام از ضربات کوبنده نيروي هوايي ايران، دچار شگفتي شده، صدام را چهار هفته پس از آغاز جنگ بسيار ملتهب و نگران ديده است.
پادشاه وقت اردن در بخش ديگري از خاطراتش گفته است : "اين وضعيت صدام با يک سال پس از جنگ تحميلي و با آغاز حملات ايراني ها بيشتر شد، به گونه اي که در اين مدت، بيش از 65 درصد نيروي هوايي عراق نابود شده و در نبرد در دريا، توان عراق کاملا از بين رفته بود. همچنين صادرات نفت اين کشور، دچار مشکل شديدي بود و او از من خواست که بندر عقبه اردن را براي صادرات نفت و واردات سلاح و کالا به عراق در اختيار حکومت وي گذارم."حسين اردني در بيان حالات صدام در جريان عمليات کربلاي 5 مي نويسد: "هجوم ايراني ها براي گرفتن بصره، صدام را به شدت پريشان کرده بود، به گونه اي که او براي نخستين بار پس از آغاز جنگ تحميلي از عراق بيرون رفت و چند ساعتي را در نشست اضطراري سران عرب که براي اين عمليات تشکيل شده بود، در «فاس» مراکش گذراند. در اين باره بايد گفت، اضطراب وي به اندازه اي بود که من و حسني مبارک، به ديدارش در بغداد رفتيم; او شکست سنگيني در کنار شهر بصره خورده بود.
صدام به ما گفت که خود براي کنترل عمليات به بصره رفته است. ايراني ها به اندازه اي سريع عمل کرده بودند که همه خطوط پدافندي شکسته شده بود. او در آنجا مجبور به اين اعتراف شده بود که اکنون نه تنها گلوي حکومتش بلکه گلوي حکومت بسياري از کشورهاي عربي به دست ايرانيان به شدت فشرده شده است." "الجنابي" به نقل از شاه حسين مي گويد: در آنجا حسني مبارک از وعده ارسال سلاح و نيرو و کمک هاي نظامي ارتش مصر در عمل به صدام خبر داد و من نيز سه گردان پشتيباني را به همراه مهمات کافي در اختيار ارتش عراق گذاشتم و اينها همه در حالي بود که خود شاه حسين نيز به آن اعتراف و آن را به صدام گوشزد مي کند که نگران پيروز ي هاي ايرانيان است.نکته ديگر آن که صدام، خصوصي به او گفته بود ايرانيان مرگ را همچون آهن هاي ذوب شده در دستان خود نرم مي کنند و با چشم پوشي از جان خود، آگاهانه به استقبال مرگ رفته و مواضع ما را مورد تهاجم قرار مي دهند. به اين ترتيب، پايان جنگ براي صدام به قول شاه حسين يک تولد دوباره بوده که وي را با آرامش بر حکومت خونريزش مستولي کرده است.گفتني است، صدام براي نخستين بار پس از حمله به کويت تلفني به شاه حسين گفته بود که به اين دليل پوشيدن لباس نظامي پس از فتح کويت خودداري کرده که در جنگ با اين کشور، مردي را در برابر خود نمي بيند و آنچه باعث شد، او لباس نظامي در جنگ برابر ايران بپوشد، اين بود که وي با مرداني بسيار آهنين و جنگي رودرو بود.
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۹:۲۷ ب.ظ توسط فروشنده عقرب
|